
تغییرات و تحولات پیوسته و مدام که با شتابی چشمگیر در حال وقوع است یکی از بارزترین ویژگیهای عصر حاضر است که در بسیاری از ابعاد زندگی به چشم میخورد. این تغییر و تحولات مداوم همراه با پیشرفت تکنولوژی، دستیابی سازمانها را به اهدافشان را در مسیر پیچیده و دشواری قرار داده است.
امروزه سازمانها برای بقاء و ادامه حیات نیاز دارند که بتوانند به سرعت خود را با تحولاتی که در عرصههای مختلف روی میدهد تطبیق دهند تا در عرصه رقابت باقی بمانند و جوابگوی نیازهای جامعه باشند.
در همین راستا خلاقیت و نورآوری به عنوان عامل تعیین کننده در عملکرد سازمان موفقیت و بقای بلند مدت آن محسوب میشوند. پیتر راکر معتقد است در جهانی که دستخوش دگرگونی بوده و امنیت آن هر روز در معرض تهدید میباشد تنها راه ابقاء، خلاقیت است. بدین منظور توجه به خلاقیت و نوآوری به عنوان یک دیدگاه که برای سازمان مزیت راهبردی به همراه دارد نگریسته میشود.
دانشمندان، خلاقیت را با تعابیر متعدد و متنوعی تعریف کردهاند. فراگرد خلاقیت عبارت است از هر نوع فراگرد تفکری که مسئلهای را به شکلی مفید و بدیع حل کند. همچنین خلاقیت توانایی ربط دادن و وصل کردن موضوعات، صرف نظر از اینکه در چه حوزه یا زمینهای انجام گیرد، از مبانی بهرهگیری خلاق از ذهن است.
در برخی پژوهشها، مفاهیم خلاقیت و نوآوری را مترادف با یکدیگر به کار بردهاند، اما این مفهوم دارای تفاوت جزئی و در عین حال مهم هستند. اگر معنی و مفهوم این دو واژه به درستی درک نشود، به کارگیری مؤثر آن در سازمانها دشوار است.
خلاقیت یک فعالیت ذهنی و عقلانی برای به وجود آوردن ایدهای جدید و بدیع است. در حالی که نوآوری، تبدیل خلاقیت به عمل یا نتیجهی آن است. نوآوری عملیات و مراحل مورد نیاز برای نتیجهگیری یک فکر و واقعیت جدید است.
آنچه برای سازمانها اهمیت دارد این است که چگونه میتوان خلاقیتهای موجود در افراد را در جهت اهداف سازمان به کار بست و از آن استفاده نمود. با بهرهجویی از متون خلاقیت در سازمانهای آموزشی و همچنین بخش آموزش سازمانها، میتوان به طریقی کارآمد و اثر بخش به اهداف سازمانی دست یافت و سازمان و جامعهای توسعه یافته و پیشرو به وجود آورد.
با پیشرفت روز افزون دانش و فنآوری و جریان گسترده اطلاعات امروزه جامعه نیازمند پرورش انسانهایی است که بتوانند با مغزی خلاق با مشکلات روبرو شده و به حل آن بپردازند و از این رو نیاز به آموزش خلاقیت و خلق افکار نو برای رسیدن به جامعهای سعادتمند از اهمیت خاصی برخوردار است.
تحقیقات حاکی از وجود رابطه مثبت میان خلاقیت و انگیزه استفاده از نوآوری در سامازنها میباشند اما آنچه در واقع وجود دارد این است که مطالعات و مشاهدات نشان میدهند که بسیار از سازمانها نه تنها نوآور و خلاق نیستند. بلکه حتی در هماهنگی با تحولات و پیشرفتها و تغییرات عصر حاضر نیز ناتوان مانده و اغلب با شیوههای ناکارآمد سنتی اداره میشوند.
سازمانها معمولاً آمادگی ندارند که نیروی خلاق کارکنان خود را پرورش دهند. هر چند افراد به طور بالقوه خلاقاند، مدیریت سازمانها معمولاً خلاقیت آنها را سرکوب مینماید.
در حقیقت سرکوبی خلاقیت در سازمانها نظاممند بوده و به قدری رایج است که کمتر مورد سؤال واقع میشود و زمانی که خلاقیت سرکوب میشود سازمان تولید و بهرهگیری از ایدههای نو را از دست میدهد. از این رو توسعه و ارتقای خلاقیت در سازمانها مستلزم آن است. که مدیران و سرپرستان بتوانند این خلاقیت را حمایت کنند.
پیشنهاد می شود ویدیو آموزشی رازهای موفقیت کسب و کار در قرن 21 را مشاهده کنید.
صاحبنظران تعاریف متعددی از خلاقیت و نوآوری ارائه نمودهاند. به عقیده تورنس فرآیند حساس شدن به مسائل، نقصها، پیدا کردن نقاط مبهم در معلومات مشخص نمودن. مشکل جستجو برای راه حل، حدس زدن و صورتبندی فرضیهها درباره نواقص، آزمون فرضیهها، تغییر در فرضیات و آزمون مجدد آنها و در نهایت اتصال عناصر مختلف به یکدیگر را خلاقیت میگویند.
ویرکوم و آرتز خلاقیت را توانایی تولید ایدههای نو که برای یک زمان معین مفید است، تعریف نمودهاند.
در تعریف دیگری خلاقیت توانایی کاربرد دانش برای حل مسائل دانسته شده است. خلاقیت همواره شامل ایدههای جدید نیست بلکه گاهی میتواند درباره انتقال دانش موجود به موقعیتها جدید و قراردادن آنها در موقعیت متفاوت باشد و یا میتواند در مرتبط ساختن روشهایی که قبلاً وجود نداشتهاند، به کار گرفته شود.
فردلوتانز، استاد رفتار سازمانی خلاقیت را به جود آوردن تلفیقی از اندیشهها و رهیافتها افراد یا گروهها در یک روش جدید تعریف کرده است. در تعاریفی دیگر خلاقیت به معنی به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است
همچنین خلاقیت عبارت از توانایی تلفیق ایدهها به شیوهای منحصر به فرد برای برقراری ارتباط غیر معمول بین ایدههای مختلف برشمرده میشود.
همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد از خلاقیت تعاریف مختلف و متعددی ارائه شده است با این حال در همه این تعاریف دو مفهوم تازگی و نو بودن به همراه ارزشمندی و مناسب بودن مشترک میباشد.
تا کنون مدلهای زیادی برای خلاقیت ارائه شده اما در این مقاله به اولین مدل که پایه و اساسی کلیه مدلهاست و آخرین مدل که مدلی تلفیقی از سایر مدلهاست اکتفا میکنیم.
1- مدل گراهام والاس: این مدل شامل مراحل دوره آمادگی، دوره خواب (پرورش)، دوره روشنایی (بصیرت)، دوره آزمایش و ارزش گذاری میشود.
2- مدل تلفیقی فرآیند خلاقیت پائول پلسک: این مدل را میتوان به صورت شکل زیر نمایش داد:
عوامل موثر بر خلاقیت را می توان به شکل زیر طبقه بندی کرد:
الف- عوامل محیطی یا بیرونی
ب- عوامل فردی یا درونی
طبق تحقیقات آمابیل و همکارانش، عوامل محیطی در رشد خلاقیت عامل برجستهتری از مسائل فردی است. نکته مهم این است که سهم محیط بسیار متغییرتر است، یعنی راحتتر میتوان عوامل اجتماعی را تغییر داد تا ویژگیها و تواناییهای فرد. آمابیل در سال 1989 برای عوامل ایجاد کننده خلاقیت ارائه داد که به صورت زیر میباشد:
هالت اصطلاح نوآوری را در یک مفهوم وسیع به عنوان فرآیندی برای استفاده از دانش یا اطلاعات مربوط به منظور ایجاد یا معرفی چیزهای تازه و مفید به کار میبرد.
واکینگ نیز توضیح میدهد که نوآوری هر چیز تجدید نظر شدهای که طراحی و به حقیقت درآمده باشد و موقعیت سازمان را در مقابل رقبا مستحکم کند و نیز یک برتری رقابتی بلند مدت را میسر کند. به عبارتی نوآوری خلق چیز جدیدی است که یک هدف معین را دنبال میکند.
کیث اظهار میدارد: نوآوری عبارت از پیدایش شیوههای نو در حل مسائل گوناگون سازمانی بوسیله گروهی از کارکنان در رشتههای گوناگون است.
در جای دیگر نوآوری اینگونه تعریف شده است: نوآوری عبارت است از فرآیند اجرای خلاقیت یا به عبارتی تحقق بخشیدن و عملیاتی کردن ایدههای نو و به طور کلی تبدیل خلاقیت به نتیجه عینی
با توجه به اهمیت نوآوری سازمانی برای پیروزی و بقا در رقابت، نوآوری چیز نو یا ارتقا یافتهای است که در یک سازمان به منظور ایجاد ارزش افزوده چه به طور مستقیم برای سازمان و چه به طور غیر مستقیم برای مشتریان انجام میپذیرد.
بر این مبنا نوآوری میتواند جنبههای مختلفی به خود بگیرد از جمله اینکه میتوان نوآوری را به عنوان فرآیند ایجاد فناوری جدید، فرآیند بهبود و ارتقای فناوری موجود و فرآیند تبدیل فرصتها به بهرهبرداری عملی دانست.
اگر چه واژه خلاقیت با نوآوری به طور مترادف استفاده میشود اما غالب محققان معتقدند که این دو اصطلاح باید به شکلی متفاوت در نظر گرفته شوند.
خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود دارد در حالی که نوآوری دلالت بر آوردن چیزی جدید به مرحله استفاده دارد.همچنین ماهیت خلاقیت یا اختراع را از نوآوری به وسیله معادله زیر تفکیک کردند.
نوآوری= مفهوم + اختراع + انتفاع
در معادله نوآوری فوق کلمه مفهوم اشاره بر ایدهای است که با توجه به چهارچوب مرجعی آن فرد، دپارتمان، سازمان و یا یک دانش انباشه شده جدید است.
کلمه اختراع اشاره به هر ایده جدید است که به حقیقت رسیه باشد، کلمه انتفاع بر بدست آوردن حداکثر استفاده از یک اختراع دلالت دارد. به صورت کلی نظرات بسیاری در مورد ماهیت و تفاوتهای اساسی این واژهها ابراز شده است، نویسندگانی نیز معتقدند: نوآوری عبارتست از عملی و کاربردی ساختن افکار و اندیشههای نو ناشی از خلاقیت، به عبارت دیگر، در خلاقیت اطلاعات به دست میآید و در نوآوری، آن اطلاعات به صورتهای گوناگون عرضه میشود.
نوآوری فرآیند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روشهای جدید عملیات است. اگر چه در عمل نمیتوان این دو را از هم متمایز ساخت ولی میتوان تصور کرد که خلاقیت بستر رشد و پیدایی نوآوریهاست.
خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است. در حالی که نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. از خلاقیت تا نوآوری غالباً راهی طولانی در پیش است و تا اندیشهای نو به صورت محصولی یا خدمتی جدید درآید. زمانی طولانی میگذرد و تلاشها و کوششهای بسیار به عمل میآید. خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشههای نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است.
عوامل مؤثر بر خلاقیت و نوآوری در دو دسته کلی عوامل مؤثر فردی و سازمانی طبقهبندی میشوند.
عوامل مؤثر فردی به ویژگیهای شخصی فرد بستگی دارد مانند: (سن، جنس، تحصیلات، تجربیات و مهارتها و اعتقادات شخصی) و عوامل سازمانی نیز به محیط مناسب و مطلوب درونی سازمان برمیگردد مانند: شیوه و سبک رهبری، فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی سیستم پاداش و آموزش، امکانات و تسهیلات، لازم در جهت تشویق و حمایت خلاقیت و نوآوری و وجود محیط رقابتی در سازمان از این دسته هستند.
تغییر ایجاد هر چیزی است که با گذشته تفاوت داشته باشد اما نوآوری ایجاد ایدههایی است که برای سازمان جدید است. از این رو تمام نوآوریها میتوانند منعکس کننده یک تغییر باشند، در حالی که تمام تغییرها نوآوری نیستند.
تغییر نتیجهای از فرآیند خلاقیت و نوآوری است. مانند تغییر یک تناوب در سیاست و ساختار سازمانی یا طرز تلقی افراد به منظور بهبود عملکرد، در این راستا ماکس وبر و دستیارانش ارتباط میان خلاقیت، نوآوری و تغییر را به صورت شکل زیر ترسیم کردند.
تغییر ایدههای خلاق به نوآوری را به منظور تأثیرگذاری بر سازمان، فرآیند نوآوری گویند. در حقیقت نوآوری یک عمل مجرد نیست، بلکه فرآیندی کلی از فرآیندهای فرعی مرتبط شده با یکدیگر میباشد. توالی فرآیند نوآوری در سازمان را به صورت زیر میتوان نشان داد.
عدهای بر این عقیدهاند که هر قدر فرد دانش و مهارت و ممارست بیشتری داشته و از حافظهقویتری بهرهمند بود و قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را از ابعاد متنوعتر دارا باشد احتمال بیشتری دارد که خلاق باشد.
ویدیو آموزشی بررسی عادات افراد موفق می تواند در این بخش شما را کمک کند.
از ویژگیهای بارز افراد خلاق داشتن روحیه ریسکپذیری میباشد. از دیگر ویژگیهای که برای افراد خلاق برمیشمرند و اکثر صاحبنظران با آن موافقند عبارتند از:
در میان کارکنان یکی از عوامل سازمانی که به عنوان عامل تأثیرگذار بر خلاقیت کارکنان یک سازمان در نظر گرفته میشود و باعث می شود سازمان به موفقیت نامحدود دست پیدا کند، آموزش است. تافلر مهمترین فعالیت و راه رویارویی با تحولات عظیم و زندگی آینده را برای پذیرش تغییر آموزش میداند.
آموزش مؤثر و پر مایه به افراد کمک میکند تا آنها بتوانند به رشد و توانایی کافی در شغل خود دست یابند و با کارایی بیشتری کار کنند. مدیران باید بدانند که یکی از هدفهای مهم در آموزش در محیط پرتلاطم و متغیر کنونی آموختن شیوهای خلاقیت و نوآوری است.
بنابرین با استفاده آموزش، کارکنان را دعوت به تفکر میکنیم. به صورتی که تبدیل به یک عادت شود و به صورت یک فرهنگ سازمانی در تمامی قسمتهای سازمان نفوذ کند.
برای ایجاد و پرورش خلاقیت و نوآوری در سازمان بایستی اصول و فنونی رعایت گردد، صاحبنظران فنون و تکنیکهایی را برای این منظور پیشنهاد دادهاند که در ادامه به بررسی آن ها می پردازیم:
این تکنیک را نخستین بار دکتر الکس. اس. اسبورن مطرح کرد و به شدت مورد علاقه و توجه سازمانها قرار گرفت او ادعا کرد که برای تولید ایده، طوفان فکری مؤثرتر از کارکردن افراد به طول مستقل است.
طوفان فکری در واژهنامه بینالمللی وبستر چنین تعریف شده است: «اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی میکوشند برای حل یک مسئله به خصوص با انباشتن تمام ایدههایی که درجا به وسیله اعضا ارائه میگردد راه حلی بیابند».
در این تکینک موضوعی یا مشکلی را به یک گروه مطرح میکنند. و از اعضاء گروه خواسته میشود، به سرعت به آن موضوع واکنش و یا پاسخ و پیشنهادی بدهند. تمامی نظرات و پاسخها بر روی تابلو نوشته میشود تا همه اعضاء گروه آن را مشاهده کنند.
بدلیل سرعت بالا در تصمیمگیری، یا فیالبداهه پاسخ دادن، عدم محدودیت بیان ایده، حس رقابت بین اعضاء گروه منجر به افزایش خلاقیت و اثربخشی اعضاء گروه یا سازمان میشود.
چهار قاعده اساسی که باید در طوفان فکری به آن توجه کرد:
یکی از تکنیکهای افزایش خلاقیت و نوآوری که در حوزههای هنری و فنی کاربرد فراوان دارد تکنیک تقلید و الهام گرفتن از طبیعت است ابداعاتی که در زمینه علم ارتباطات و کنترل در دهههای اخیر شکل گرفتهاند.
برنامهریزی رایانه و موضوع هوش مصنوعی همه با الگوبرداری و الهام از فعالیتهای مغز انسان انجام شدهاند. و روند فعالیت به گونهای است که در آینده با ادامه این کار فنون و ابزارهای بدیع و جدید ساخته خواهند شد.
تکنیک گروه اسمی (NGT) فرآیند گروهی سازمان یافتهای برای خلق ایدههاست. از کلمه اسمی بدین علت استفاده شده است که در این تکنیک افراد مجاز نیستند که لفظی و شفاهی با یکدیگر تماس برقرار نمایند و گروه به معنی واقعی کلمه فقط اسماً و ظاهراً وجود دارد.
از این تکنیک در جهت افزایش خلاقیت و نوآوری در سازمان استفاده میشود. این تکنیک شامل چند مرحله میشود که عبارتند از:
در سال 1961 روانشناسی به نام گوردن نتایج پژوهشهای ده ساله خود را در مورد افراد خلاق منتشر نمود و ضمن آن اعلام داشت که ذهن آدمی به هنگام ابراز خلاقیت و ابتکار در یک حالت خاص روانی است که اگر بتوانیم آن حالت را ایجاد نماییم خلاقیت امکان وجود مییابد.
او در گروههای ایجاد خلاقیت اعضاء گروه را از طریق بکارگیری یک جریان تمثیلی و استعارهای به گردشی تخیلی ترغیب مینمود. و در این حالت ایدهها و نظرات بدیعی را کشف کرد.
ذهن افراد در این گردش خیالی با دستاویز استعارهها به نکاتی نو که هدف جلسه خلاقیت بود میرسید و روابط تازهای را بین پدیدهها پیدا میکرد. آنان پدیدههایی را که چندان تجانسی با هم نداشتند تلفیق و ترکیب میکردند و به ایدههای جدیدی دست مییافتند در جلسات خلاقیت به کمک استعاره و تخیل کار تلفیق و ترکیب در ذهن افراد انجام میگرفت و از این روش گوردون را شیوه تلفیق نامتجانس (Synectics) نیز نامیدهاند.
تکنیک گوردون روشی مناسب و مفید برای رسیدن به راه حلهای جدید برای مشکل یا مسئله مورد نظر است.
«ادوارد دوبونو» روش معمول تفکر را همانند حفره گودالی توصیف میکند که با افزایش اطلاعات فرد همان گودال را عمیقتر میسازد و از دیدن جاهای دیگر برای حفر کردن باز میماند؛ در حالی که تفکر موازی نگاه فرد را به نقاط جدید معطوف میسازد و اطلاعات و تجربههای جدید صرفاً به اندیشههای قبلی افزوده نمیشود، بلکه آنها را تغییر داده و الگو و ساختار جدیدی را ایجاد میکند یکی از راههای تحقق تفکر موازی، ایجاد یک اندیشه واسطه غیر ممکن است.
این اندیشه موجب طیران فکر و ذهن شده و با تعدیل آن میتوان به اندیشه نو و عملی دست یافت راه دیگر در تفکر موازی پیوند تصادفی است. یکی دیگر از طرقی که تفکر موازی را امکانپذیر میسازد، معکوس سازی است.
مسائل و مشکلات و ضعف و ... همه میتوانند به صورت امکانات نقاط قوت و تواناییها دیده نشده و مورد استفاده قرار گیرند، تنها اگر ما نحوه نگرش و برخورد خود را عوض کنیم و پدیدههای اطرافمان را با دیدی دیگر نگاه کنیم.
یکی دیگر از تکنیکهای ایجاد خلاقیت و نوآوری در سازمان شیوه ارتباط اجباری است این تکنیک توسط چارلز – اس- وایتینگ ابداع شد، در این روش همانطور که از نام آن مستفاد میشود باید بین دو گروه از پدیدههای، ارتباط اجباری ایجاد کرد و از این طریق خلاقیت و نوآوری را در آنان تقویت نمود.
روش حل مسئله یکی از تکنیکهای مؤثر در رشد و پرورش خلاقیت و نوآوری در میان کارکنان سازمان است. زمانی که کارکنان سازمان در مواجهه با مشکلات و موانع به تفکر میپردازند و این امر به صورت یک عادت در سازمان در میآید، زمینه ایجاد و رشد خلاقیت و نوآوری در سازمان فراهم میشود.
چهار گام در روش حل مسئله:
این تکنیک در سال 1959 میلادی توسط دو تن از پژوهشگران به نامهای هلمر، رشد در مقالهای به عنوان «نظریه فلسفی» مطرح شد.
روش دلفی فرآیندی ساختار یافته برای جمعآوری و دستهبندی دانش موجود در نزد گروهی از کارشناسان اوست که از طریق توزیع پرسشنامههایی در بین این افراد و بازخورد کنترل شده پاسخها و نظرات دریافتی صورت میگیرد.
این تکنیک شباهت زیادی به تکنیک طوفان فکری دارد با این تفاوت که اعضاء گروه در یک جلسه و دور یک میز جمع نمیشوند. و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمیدهد. اساس این تکنیک این است که اعضاء گروه در تکنیک طوفان فکری به علت خجالت و شرم نمیتوانستند بعضی از ایدهها و نظرات خود را بیان کنند. اما در این تکنیک اعضاء به صورت کلامی و رودررو درگیر بحث نمیشوند و موضوع یا مسئله از طریق رئیس گروه به سایر اعضاء اعلام میگردد. و سپس هر یک از اعضاء به صورت جداگانه ایدهها و نظرات خود را به صورت کتبی برای رئیس گروه ارسال میکنند.
در مرحله بعد رئیس گروه تمام ایدهها را برای هر یک از اعضاء ارسال میکند. و از آنها درخواست میکند که به ایدههای دیگر مطرح شده فکر کنند و اگر ایده جدید و نظر دیگری دارند به ایدههای قبلی اضافه کنند.
این اعمال چندین مرحله تکرار میشود تا در نهایت به یک نظر مشترک برسند. در حقیقت فن دلفی دعوت به مشارکت و مقایسه و قضاوتهای بینام در چند نوبت توسط اعضای یک تیم وتصمیمگیری مسئله است.
یکی از موانع ایجاد خلاقیت، مفروضات قبلی است که به صورت ناخودآگاه اجازه نمیدهد فکر در همه جهات به حرکت درآید، بسیاری از مفروضات قبلی ممکن است در زمانی که در ذهن، ایجاد شدهاند غلط باشند. اما بسیاری از آنها با گذشت زمان اهمیت و اعتبار خود را از دست میدهند.
اما موضوع اساسی این است که فرد متوجه این تغییرات و اشتباهات نیست و هنوز با مفروضات قبلی به مسائل نگاه میکند. از آنجائی که این مفروضات مربوط به قسمت درونی ذهن میشوند و چون امری درونی است، نمیتوانیم آنها را به تنهایی فسخ یا از ذهن خود پاک کنیم.
در این تکنیک شناسایی مفروضات خود و دیگران اولین قدم برای تغییر مفروضات است.
این تکنیک توسط پروفسور کائور ایشکاوا از دانشگاه توکیو طراحی شد. و یکی از روشهای مفید برای تجزیه و تحلیل برای بیان شناسایی و شناخت ابعاد مسئله میباشد که توانایی زیادی در نمایان ساختن اِلمانها، اجزای مسئله و روابط بین آنها دارد و میتواند تصویر کلی از مسئله را در اذهان ترسیم کند که با یک نگاه تمامی شاخهها و ابعاد آن قابل درک و فهم باشد و نه روشی برای راه حلیابی و انتخاب راه حلها و در نهایت حل مسئله.
عدهای از صاحبنظران معتقدند که این روش در بسیاری از زمینهها همچون مسئلهیابی، بیان مسئله ایجاد تصویر منسجم از مسئله با ایجاد فضای بصری و شناخت مسئله و انتخاب راه حل و ... کاربرد دارد.
علت نامگذاری این روش به استخوان ماهی به دلیل شکلی است که این نمودار بعد از جمعآوری اطلاعات به صورت بصری به خود میگیرد که شبیه اسکلت ماهی است.
ایشیکاوا در این روش مسئله خود را روی سر ماهی مینویسد و اجزاء و اطلاعات مسئله به صورتی در نمودار و شاخهها قرار میگیرند که در نهایت تمامی اطلاعات به همراه نمودار به صورت تصویری و به شکل اسکلت ماهی ترسیم میشود پیشنهاد میشود این تکنیک به صورت گروهی انجام شود تا با بهرهگیری از طوفان ذهنی تمامی شاخهها و اجزای مسئله مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.
در دنیای رقابتی امروز خلاقیت و نوآوری لازمه حیات و بقاء سازمانهاست، تغییرات و تحولات گسترده و مداوم همراه با رشد سریع فنآوری با سرعتی چشمگیر در حال وقوع است.
در این شرایط سازمانهای غیر پویا و یا سازمانهای که به صورت سنتی و بسته اداره میشوند و محیط و بستر مناسبی برای رشد و شکوفایی خلاقیت و نوآوری در سازمان ایجاد نمیکنند، به مرور زمان از صحنه رقابت خارج میشوند.
بنابراین برای موفقیت در عرصه جهانی و دستیابی به اهداف سازمان همواره باید در جهت ارتقاء و شکوفایی خلاقیت و نوآوری گام برداشته و این امر باید در سازمان نهادینه شود.
همچنین مدیران سازمانها باید به نکته توجه کنند که با اصلاح فرآیندها، زیرساختها، نظام ارزیابی عملکرد مناسب، خلاقیت و نوآوری را در تمام قسمتهای سازمان و بین کارکنان ایجاد کنند. تا در نهایت سازمانی خلاق و نوآور داشته باشند.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر و مشاوره در این حوزه و سایر حوزه های کسب و کار می توانید از مشاوره های دکتر کامران صحت استفاده کنید.