در این مقاله قصد داریم 10 فیلمی که هر مدیر منابع انسانی باید تماشا کند را با یکدیگر بررسی کنیم. این ده فیلم میتواند الهامبخش شما در کارتان باشد، مشکلات منابع انسانی در استخدام افراد مناسب را حل کند، به همکاران شما در سازمان انگیزه بخشد، مشارکت و تعلق همکاران در سازمان را افزایش دهد، همکاران مفید و با ارزش را در سازمان حفظ کند، به همه افراد درون سازمان فرصت برابر ببخشد و همینطور مشکلات را با شایستگی تمام حل کند.
هیچ کسب و کاری به پیچیدگی سینما و نمایش نیست؛ و مطمئناً درسهای حرفهای و مناسبی میتوان با استفاده از سینما آموخت. بسیاری از موسسات آموزشی و همینطور مدارس تجاری در سراسر جهان از سینما برای آموزش تئوریهای مدیریتی، رهبری در سازمان و مدیریت تیمی استفاده میکنند. بنابراین لازم است هر مدیر منابع انسانی با این فیلمها آشنا شود.
پس با هم این 10 فیلمی که هر مدیر منابع انسانی باید تماشا کند را مرور خواهیم کرد:
وقتی میخواهیم در خصوص تعلق به سازمان صحبت کنیم، Invictus اولین فیلمی است که به ذهن خطور میکند. این فیلم دقیقاً براساس زندگینامه نلسون ماندلا ساخته شده و در تمام جوانب رهبری و انگیزهبخشی در کسب و کار را به روشنی توضیح میدهد. اما بیشترین چیزی که در این فیلم خودنمایی میکند، توانایی ارتباط و جذب مردم آفریقای جنوبی توسط نلسون ماندلاست.
در آن روزها تبعیض نژادی، آفریقای جنوبی را به دو تکه سفیدپوست و سیاهپوست تقسیم کرده بود. در این فیلم و دقیقاً طبق واقعیتی که اتقاق افتاده، ماندلا از ورزش راگبی استفاده میکند تا شکاف میان سیاه و سفید را از بین ببرد.
این پیامِ فیلم برای مدیران منابع انسانی کاملاً واضح و روشن است؛ کارمندان سازمانها به آسانی نسبت به کارشان بدبین شده و تعلق خود را به سازمان از دست میدهند و وظیفه دپارتمان منابع انسانی است تا به هر وسیلهای که میداند آنها را به سازمان و شغلشان امیدوار کند.
شکست ناپذیر در سال 2009 و به کارگردانی کلینت ایستوود و بازی مورگان فریمن و مت دمون پا به سینماها گذاشت. داستان این فیلم دقیقاً روزهای پس از 27 سال زندان نلسون ماندلا و انتخاب او به عنوان رئیس جمهوری آفریقای جنوبی را به تصویر میکشد. آفریقای جنوبی آن روزها که تازه دوران آپارتاید را سپری کرده بود، هنوز هم درگیر تبعیض نژادی بود … .
بالا در آسمان فیلمی است که با زبان بیزبانی به ما میآموزد که این افراد هستند که سازمانها را میسازند و وقتی تصمیم به تعدیل نیرو و کوچک کردن سازمان میگیریم، طرفی که ضرر میکند سازمان است، نه فردی که اخراج شده.
در این فیلم جورج کلونی، مسئولیت کوچک کردن سازمان و تعدیل نیرو را دارد. او در کمال ادب و احترام از افراد میخواهد تا سازمان را ترک کنند تا بتوانند هزینههای سازمان را کاهش دهند. اما این کار تا جایی ادامه پیدا میکند که حادثه بدی اتفاق میافتد؛ متاسفانه یکی از کارمندان اخراج شده خودکشی میکند.
اگرچه این فیلم بیشتر درباره نحوه قطع همکاری و خدافظی با همکاران صحبت میکند اما در کنار آن، اهمیت هر کارمند برای سازمان را نیز مورد نظر قرارمیدهد. اعضای دپارتمان منابع انسانی باید به این موضوع آگاه باشند که: افراد سازمان در واقع همکاران خود و نحوه برخورد آنها را ترک میکنند، نه خود سازمان را؛ افراد معمولاً یا از مدیران خود یا اعضای تیمی که با آنها کار میکنند رضایت کافی ندارند.
بالا در آسمان هم محصول سال 2009 ایالات متحده است که توسط جیسون ریتمن کارگردانی شده است. این فیلم براساس رمانی به همین نام نوشته و ساخته شده است.
یکی دیگر از فیلمهای حاضر در فهرست 10 فیلمی که هر مدیر منابع انسانی باید تماشا کند، فیلم Moneyball است. مانیبال فیلمی هوشمندانه، قوی و سریع است. این فیلم جنگ و تعارض میان درک و نگرش مستقیم و آمار و ارقام را به نمایش میگذارد. این فیلم روایتگر داستانی است که در سالهای 2001 تا 2003 در لیگ بیسبال آمریکا اتفاق میافتد. در فصل 2002 لیگ بیسبال آمریکا، تیمی که کمترین حقوقها را دریافت میکرد، با بردن 20 بازی، بیشترین رکورد برد ادامهدار در تاریخ لیگ را ثبت کرد. این در حالی بود که تیم در فصل قبل، با باختهای بسیار زیاد ستارگان خود را از دست داده بود و در این فصل هم 11 بازی را به طور متوالی باخته بود. اما چه چیز آنها را متحول کرد و باعث موفقیت آنها در قصه مانیبال شد؟
با دیدن این فیلم اگر حتی علاقهای به بیسبال هم نداشته باشید، اعتراف خواهید کرد که این فیلم راجع به منابع انسانی است. بیلی بین (برد پیت) به ما یاد داد که با استفاده شجاعانه از اطلاعات میتواند با هزینه بسیار کمتری از رقبایش تیمی فوقالعاده رقابتی و حرفهای بسازد. او نشان داد برای ساختن تیمی بهتر، یک سیستم کامپیوتری از غریزه و توانایی انسانی بیشتر به کار میآید. آیا این نتیجهگیری همان نتیجهای نیست که منابع انسانیِ استراتژی محور سالها به دنبال آن بوده است؟
مانیبال به کارگردانی بنت میلر، و با بازی برد پیت و فیلیپ سیمور هافمن و در سال 2011 به سینماهای آمریکا آمد. این فیلم از جمله فیلمهایی است که تحسین منتقدان را به خود جلب کرد و برنده جوایز زیادی شد.
مضمون اصلی این فیلم درباره سیاستهای فرصت شغلی برابر است. در فیلم برون سپاری شده ادغام و اختلاط فرهنگی به خوبی نمایش داده میشود و بسیاری از سوالات اخلاقی ما را پاسخ میدهند.
فیلم برونسپاری شده در واقع کمدی رمانتیک به کارگردانی جان جفکات است که در سال 2006 راهی سینماهای ایالات متحده شد. تاد اندرسون (جاش همیلتون) وقتی که دپارتمانش به هند برونسپاری میشود مجبور است که برای بقای آینده شغلی خود و همکارانش به هند برود. در ابتدا او از این اتفاق اصلاً خوشحال نبود، اما رفته رفته با آشنایی با فرهنگ مردم هند متوجه میشود که همه چیز را زود قضاوت کرده است.
فیلم در جستجوی خوشبختی نشان میدهد چطور یک فرد میتواند از سختترین شرایط در زندگی جان سالم به در برده و تسلیم نشود. افرادی که موفق میشوند، پیش از موفقیت تصمیم گرفته و بر سر تصمیم و اراده خود ثابت قدم هستند. این افراد به افکار منفی هیچ توجهی نکرده و تنها راه خود را میروند. فیلم در جستجوی خوشبختی، حال و هوای این انسانها را به خوبی به نمایش میگذارد.
این فیلم داستان واقعی زندگی کریس گاردنر و مبارزه او در برابر فقر است که به قطع یقین میتواند الهامبخش بسیاری از انسانها باشد. در جستجوی خوشبختی فیلمی است که هرکس لااقل یک بار باید آن را ببیند تا بیاموزد چگونه در برابر شرایط سخت از خود نگهداری کند.
در جستجوی خوشبختی محصول سال 2006 و کارگردانی گابریل موچینو است. ویل اسمیت نقش کریس گاردنر کارآفرین را بر عهده دارد که بیش از یک سال با بیخانمانی دست و پنجه نرم میکند.
همه ما داستان فیسبوک و سازنده آن مارک زاکربرگ را شنیدهایم. این فیلم به شکل هوشمندانهای زندگی و لحظات مارک زاکربرگ را از وقتی که یک دانش آموز دبیرستانی بود تا زمانی که به دانشگاه هاروارد وارد شد و غول شبکههای اجتماعی یعنی فیسبوک را بنیان نهاد به تصویر میکشد. نکته کلیدی که در این فیلم دیده میشود این است که با روشهای مبتکرانه متوجه شویم استعدادهای واقعی را چطور کشف کرده و آنان را استخدام کنیم.
این فیلم محصول سال 2010 و به کارگردانی دیوید فینچر است. از مهمترین بازیگران این فیلم میتوان به جسی آیزنبرگ، اندرو گارفیلد و جاستین تیمبرلیک اشاره کرد.
بعد از اکران این فیلم در سطح جهان، تفکر اینکه “شکست جزوی از برنامه نیست” به نگرش بسیاری از انسانها تبدیل شد. کاراکترهای فیلم حماسی ران هاوارد مثالهای مناسبی از رهبری معقولانه و منطقی در هنگام بروز فجایع از خود به نمایش میگذارند. همچنین این فیلم مثال فوقالعادهای از نحوه عملکرد رهبران تیمها در حل مشکلات غیرقابل حل از طریق همکاری، همافزایی، خلاقیت و فرآیندهای عقلانی را به نمایش میگذارد.
قصه فیلم در جولای 1969 اتفاق میافتد که جیم لاول (فضانورد) عدهای را به میهمانی دعوت میکند تا اولین قدمهای نیل آرمسترانگ را به روی ماه از تلویزیون تماشا کنند. نیل ارمسترانگ با فضاپیمای آپولوی 8 به فضا سفر کرده بود. جیم لاول در این میهمانی به همسرش ماریلین گفته بود که او هم قصد دارد روی ماه راه برود. این فیلم ماجراهایی که برای جیم لاول در راه قدم به روی ماه اتفاق میافتد را به تصویر میکشد.
آپولو 13 محصول سال 1995 است که با بازی تام هنکس، کوین بیکن، بیل پکستون، گری سینیسه و اد هریس به سینماها آمد.
قسمتهای مختلف این فیلم درباره رهبری در سازمان است و همینطور در میان آن، درسهایی درباره چگونگی به چالش کشیدن نفس در راستای هرچه بهتر کردن خود و شرایط خود دیده میشود. اما مهمترین پیام آموزشی این فیلم این است که رهبران باید آموزش بدهند.
وقتی شخصیت اصلی فیلم Po (جک بلک) به رهبری گمارده میشود، او در خصوص تواناییهای خود بر سر یک دوراهی قرار میگیرد. اما وقتی او نقاط قوت و ضعف خود را میشناسد، به عنوان یک رهبر جان تازهای میگیرد و دوستان و خانواده خود را برای مبارزه الهام میبخشد.
پاندای کونگ فو کار انیمیشنی است که در سه قسمت در سالهای 2008، 2011 و 2016 توسط کمپانی دریم وُرکس ساخته شد.
این فیلم سعی دارد تلاشها و سختیهایی که تیم فوتبال مدرسه ویلیامز متحمل میشود تا دو فرهنگ مختلف را کنار هم آورده و با هم متحد کند تا به سوی یک هدف مشخص یعنی قهرمانی در ایالات نائل شود را به تصویر بکشد.
همین که بازیکنان تیم شروع به پذیرش و اعتماد به یکدیگر میکنند، پیروزیهای آنان نیز شروع میشود. در طول یک فصل اعتماد میان بازیکنان مدام به آزمون کشیده شد. بعضی از موقعیتها سبب ایجاد سوالات و نگرانیهای زیادی برای اعضای تیم میشد، اما هر بار با تمرکز بیشتر بر هدف اصلی تیم که بردن جام قهرمانی بود، مشکلات به راحتی حل میشد و از ذهن افراد پاک میشد.
در نهایت باید گفت این فیلم به تحسینِ تلاش، پشتکار، ایثار، از خود گذشتگی و رهبری پرداخته و نشان میدهد که چگونه میتوان با کمک اینها به موفقیت رسید.
این فیلم ورزشی محصول سال 2000 است و به کارگردانی بوآز یاکین و داستان واقعی زندگی مربی آفریقایی آمریکایی به نام هرمان بونه با بازی دنزل واشینگتون را به تصویر میکشد. هرمان بونه سعی دارد تیم فوتبال مدرسه تی سی ویلیامز در ویرجینیا را یکپارچه و متحد کند، داستان فیلم در سال 1971 اتفاق میافتد. ویل پاتون نقش بیل یوست کمک مربی هرمان بونه را ایفا میکند. گری برتیر و هولیو کمپل که ورزشکاران دنیای واقعی هستند در فیلم به ترتیب نقش رایان رست و وود هریس را ایفا میکنند.
این فیلم روایتگر داستان شاه جرج پنجم است که یکی از بهترین فیلمهاییست درباره رهبری و Leadership ساخته شده است. در این فیلم شاهی را میبینیم که لکنت زبان دارد، اما با کمک گفتار درمانگر خود میتواند کشور را با جسارتی زبانزد و همینطور مهارتهای رهبری تحسینبرانگیز، از میان جنگی بزرگ به سلامت عبور دهد.
از این فیلم میتوان به راحتی مهارتهای فوقالعاده رهبری را آموخت. از جمله مهمترین درسهایی که در این فیلم به خوبی آموزش داده میشود میتوان به اعتراف به وجود مشکلات، درخواست برای کمک، و در نهایت اعتماد به دیگران اشاره کرد که همگی به حرکت به سوی موفقیت کمک شایانی خواهند کرد.
سخنرانی پادشاه محصول سال 2010 بریتانیا و به کارگردانی تام هوپر است. کالین فیرث نقش پادشاه جورج پنجم، پادشاه آینده کشور را ایفا میکند که باید با لکنت زبان خود دست و پنجه نرم کند. او با لیونل لوگ، زبان درمانگر و گفتار درمانگر استرالیایی با بازی جفری راش آشنا میشود. این دو با هم دوست شده، تا جایی که لیونل به زبان درمانگر شاه آینده منصوب میشود، پس از واگذاری سلطنت به پادشاه جورج توسط برادرش، شاه جدید با اعتماد به لیونل قصد دارد اولین سخنرانی خود مبنی بر اعلان جنگ کشورش بریتانیا در سال 1971 را از رادیو اعلام کند. در این راه ماجراهای جالبی اتفاق میافتد. این فیلم از جمله فیلمهایی است که هم در گیشهها موفق بود و هم تحسین منتقدان را به خود وا داشت.
خب، فهرست 10 فیلمی که هر مدیر منابع انسانی باید تماشا کند به پایان رسید. شما به عنوان کارشناس یا مدیر منابع انسانی چه فیلمی را به همکاران خود پیشنهاد میکنید؟ اگر فیلم دیگری به یاد دارید که میتواند به کارشناسان منابع انسانی کمک کند، حتماً آن را به ما معرفی کنید.